بازم فرصتی دست داد برای شروعی مجدد . :
الان که انگشتانم توان و فرصت دارد بنویسد از تو .
الان که دلم می تونه هواتو بکنه .
الان که عقل و ذهنم می تونه تصمیم بگیره کردن هواتو .
الان که زبونم میتونه بگه السبلام علی الحسین .
الان که گوشام میتونه بشنوه مداحیتو .
عاقا بذار یه سلام بدم از راه دور .
السلام علیک یا اباعبدلله .
سلام به شاه از ططرف ذره ی ناچیز روسیاه .
حیف کاری کردم که جواب سلامتو نمی شنوم آقا . .
درباره این سایت